کلید، درون قفل می چرخد و فکرهایی از جنس نکند شناسنامه اش نباشد؟! نکند دیگر دوستت نداشته باشد؟! نکند حرف های مهناز درست باشد؟! نکند…؟! در سرت می چرخند و حالت را آشوب می کنند.
درون صندوقچه، زیر تخت، بین قفسه ی کتاب ها، داخل کشو و کمدش را زیرورو می کنی. اتاق را به جمعه بازاری از وسایل مجتبی تبدیل می کنی؛ ولی هیچ اثری از شناسنامه پیدا نمی کنی. تنت یخ می کند و عرق روی پیشانی ات می نشیند.

جنگ فرخنده
تومان79.000 تومان71.100

باغ حاج علی؛ خاطرات حاج مهدی سلحشور در دوران دفاع مقدس
تومان98.000 تومان88.200
آخرین بار که دیدمت
تومان35.000 تومان31.500
شناسه محصول:
4416
دسته: بدون دسته, تازه های نشر
توضیحات
نظرات (0)
اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “آخرین بار که دیدمت” لغو پاسخ
Shipping & Delivery
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.