باغ حاج علی؛ خاطرات حاج مهدی سلحشور در دوران دفاع مقدس

113,000تومان

10 در انبار

بخشی از کتاب:

کانال پر از آب و برف بود و به سختی می توانستیم حرکت کنیم، سرما هم فشار می آورد. با خودم گفتم:«خدایا، کاش شهید بشم تا از این سرما نجات پیدا کنم!« از شدت سرما دست هایم کبود شده بود و حتی نمی توانستم گلنگدن اسلحه را بکشم. به قدری دست هایمان یخ زده بودکه اسلحه را به زمین تکیه می دادیم و گلنگدن را با پا می کشیدیم. حتی نمی توانستیم اسلح را از ضامن خارج کنیم، با سنگ روی ضامن می زدیم تا جا به جا شود. نمی دانستیم سرنوشتمان چه خواهد شد. نا گهان سعید طاهرخانی از بین جمع بلند شد و کنار یک جنازه رفت…

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “باغ حاج علی؛ خاطرات حاج مهدی سلحشور در دوران دفاع مقدس”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


ممکن است علاقه مند باشید

محصولات مرتبط