بخشی از مقدمه کتاب «اثر انگشت» :
تیکتاک عقربههای ساعت را میشنوید؟ دارد ثانیه به ثانیه نزدیکمان میکند. نزدیک و نزدیکتر به یک روز سرنوشتساز و در یاد ماندنی.
باید کمر بست و آماده جهاد شد. میدان، میدان جنگ نیست؛ اما هست و سنگر نزدیک من و تو؛ پشت خاکریز نیست که پای صندوقهای رأی است.
که گفته کارزار پایان یافته؟ این جبهه هنوز سرباز میخواهد.
سربازانی که تیزی تیر انتخابشان چشم استکبار را از حدقه بیرون بیاورد، تا کور شود هر آن که بزرگی ایران و ایرانی را نتواند دید.
دشمن، چشم انتظار بماند تا بار دیگر حیرتزده شود از حماسهسازی یک ملت؛
ملتی که امام او، حماسیترین پیر دهر، مامش حماسهپرورترین مادر و حماسههایش خواندنیترین حماسههای دنیاست.
روایتِ این بار، حماسه سیاسی آنانی است که رفتند تا امتداد خونشان اثرانگشت من و تو باشد.
برشی از کتاب :
هر کس به اندازه توانایی خویش احساس مسئولیت کند.
در انتخابات با هوشیاری تمام به تقویت اسلام بپردازید.
مبادا بگویید چیزها گران شده یا اجناس کم است و هی نگویید انقلاب برای ما چه کرده،
بگویید ما به عنوان یک شیعه امام زمان (عج) چه کاری برای انقلاب و امام زمان (عج) کردهایم.
شکوری –
عالیست
جای این چنین آثاری درباره توضیح انواع دیگر مجاهدت های فی سبیل الله شهدا و ارزش کار و آثار این قبیل کارها در جامعه کم است… بعضی ها فقط شهدا را مجاهدان خط مقدم در جبهه می دانند.
ولی شهدا مزد شهادتشان را قبلا با بصیرت افزایی در اجتماع، تعاون و کار تشکیلاتی و سازندگی و محرومیت زدایی و در نهایت اثبات ولایت مداری خودشان به خدای خود و از خود او گرفتند.